ارام بکوب!

ساخت وبلاگ

نوشتم و نوشتم بعد دیدم چرا اینجا ؟

کپی کردم و فرستادم برای خودش

دعا کنید خدا هیچ عاشقی رو بدون معشوقش زنده نگه نداره تو این دنیا...

دعا کنید خوب بشه همه دنیام ،بمونه برام همیشه ...

دعاکنید خدا عاشقارو با هم ببره ...

ارام بکوب!...
ما را در سایت ارام بکوب! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : konnnj بازدید : 50 تاريخ : جمعه 1 ارديبهشت 1402 ساعت: 21:23

امشب بعد چند وقت اومدم خونه ی خودمونو خب آخیییییش^_^خونه ی خودموووونهرچند که دلم میخواست درباره مبحث شیرین بچه دار شدن بنویسمایشالا مینویسمولی دارم فکر میکنم که چجوری منی که زیاد اهل کار خونه نبودم الان اینقدر دلم برا خونمون و حتی کارهاش تنگ شدهینی امشب حس می کردم دلم میخواد همه جارو تمیز کنم ، رفتم حموم کل حمومو سابیدم و اومدم بیرون ارام بکوب!...ادامه مطلب
ما را در سایت ارام بکوب! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : konnnj بازدید : 100 تاريخ : يکشنبه 9 بهمن 1401 ساعت: 21:41

ساعت ۳ شدهاز شدت خستگی خوابم نمیبره ...صدای بوق بوق های یه ماشین میاد بغص میکنم ...یعنی چی تو دلش میگذره ؟ واقعا واقعا خوشحاله یا فقط خودشو به خوشحالی میزنه؟؟ امروز خیلی روز شلوغی بود از صبح ساعت ۸ دانشگاه بودم و ارائه داشتم .بعدم مجبور شدم ساعت ۱۰ برم سر کلاس بعدی که غیبت یکشنبمو جبران کنم از دانشگاه با خستگی رفتم مهمونی اقا محمد حسین گفت به مامانم اینا گفتم شام بیانیه جور عصبانیت درونم اومد که چرا الان که من تا ۷ شب هم نمیرسم ولی خب شب ولادت بود از خونه موندن تنها بهتر بود و خیلی وقت هم بود خونمون نیومده بودن با خودم میگم به چیزای مثبت فکر کن زنگ میزنم که لطفا اگر جایی بهم ریخته است مرتب کن میوه و ماست بخر و اگر میتونی میوه هارو بشور از مهمونی با مترو همراه زهرا اومدیم خونه خونه مرتبه فقط سریع خورده ریزای اتاق رو جمع میکنو میرم تو آشپزخونه ظرفارو جابه میکنم همزمان برنجمو میشورم مرغمو در میارمچایی دم میکنم و پیاز داغ مرغو درست میکنم ؛)حدود یه ساعت رو دور خیلی تند کار میکنم ولی از نتیجه راضی اممهمونا که رسیدن کار من تموم شده بود و فقط منتظر پخته شدن غذا بودیم...بگذریم ‌.. غذا خوب شد مهمونی هم خوب برگزار شد ...ولی شب سختی بود قلبم داست وامیستاد ...خیلی دلم گرفت هی گفتیم خدایا دشمن شادمون نکن ...هعی... چی بگم ...کاش حکمت بعضی چیزا رو خدا بهمون میگفت ؛))از خستگی زیاااااد خوابم نمیبره ولی دلم خواست بنویسم هم از بغض زیادم برای این شادی ها هم از امروز شلوووغ ارام بکوب!...ادامه مطلب
ما را در سایت ارام بکوب! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : konnnj بازدید : 47 تاريخ : يکشنبه 9 بهمن 1401 ساعت: 21:41

خیلی وقته که ذهنم درگیر این موضوع شده و فکر کنم با تنها آدمی که راجبش صحبت کردم فاطمه بوده خیلی وقته دارم به این فکر میکنم که یکی از رسالتام اینه که "فرشته ی زندگیه کسایی باشم که باهاشون زندگی میکنم و ارتباط دارم"نمیدونم چقدر هستم،چقدر جا داره که بهش برسم،اصلا هستم نیستم؛شاید حدود یک سال باشه که این تو ذهنم میچرخه...واقعا تو رفتارم تاثیر زیادی داشته،اینکه حواسم بیشتر به بابا هست،اینکه بیشتر سعی میکنم کمک حال مامانم باشم،اینکه با حسین کمتر دعوا میکنم... و اینکه شاید تو رفاقت کردن،حوصله ی بیشتری به خرج میدم...اینکه خیلی وقتا سر چیزایی که عصبانیم کردن سکوت کردم...اینکه صبورتر شدم...ولی بازم نمیدونم چقدر فرشته ی زندگیشونم...امشب ولی اومدم اینجا بنویسم که فرشته ی زندگی تک تک ادما بودن خیلی کار سختیه...چون هر آدمی از فرشته ی خودش یه تصوری داره و شخصیت من واحده...اینکه از نظر همه ی آدما فرشته ها قدرت نامحدود دارن و من دست و بالم خیلی بسته ست و خیلی محدودم...اینکه فرشته ها خسته نمیشن و من،گاها چرا...خدایا ماه تو تموم شد و من سعی کردم فرشته ی تو باشم...و چون اینطوری بود،خیلی بهتر از این یه سالی بودم که برای فرشته ی بقیه بودن تلاش کردم...خدایا عیدی من و تو این قرار بده که فرشته ی تو باشم تا آخر عمرم...اینطوری خیلی خوشکل تره؛)خدایا یه روزایی نوشتم و گفتم که قلبم خیلی بهت مشتاقه...یه شبایی و بهت فکر کردم و قلبم تپش گرفته از شوقی که بهت داره...خدایا دل من شیشه،که تو تنور محبتت حسااابی گداخته شده...حسابی شفاف شده...عیدی من و تو این شفاف موندن دل بزار...تو پاکی نگاه...تو پاکی قلب...تو پاکی فکر...خدایا،عبدک فداک و قلبی مشتاق لک...عید فطر مبارک:)♡  ارام بکوب!...ادامه مطلب
ما را در سایت ارام بکوب! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : konnnj بازدید : 137 تاريخ : شنبه 25 تير 1401 ساعت: 1:30

جدیدنا دلم خیلی برا نوشتن تنگ میشه ...عیدا همیشه قشنگن ؛)عید فطرا همیشه خاطره است ...تا سحر بیدار میمونی  و سحری نمیخوری بعد اذان صبح با یه نگاه پیروزمندانه یه لیوان آب سر میکشی حس رضازاده بودن بهت دست میده ارام بکوب!...ادامه مطلب
ما را در سایت ارام بکوب! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : konnnj بازدید : 128 تاريخ : شنبه 25 تير 1401 ساعت: 1:30

اینجا یه نفر محتاج دعاتونه... #ماوا درد و نمینویسن،ترس و نمینویسن داد زدم سرش که من میترسم! اعتراف میکنم میترسم! شبی که تا صبح تو بیمارستان برات میگذره برا من صبح تا شبش اشک بی صداست بخاطر اینکه ترسیدم! بخاطر اینکه تنم میلرزه هرروز... هر روزی که نگاه ارام بکوب!...ادامه مطلب
ما را در سایت ارام بکوب! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : konnnj بازدید : 97 تاريخ : پنجشنبه 2 دی 1400 ساعت: 2:10

عزیز نیامده ام ! این شب ها فکر میکنم،  آدم های مثل من و تو در تاریخ کم نبوده اند. در این شهر پر هیاهو ، میان داستان عشق های فرجام و نا فرجام ،بین شکست های مکرر عشقی ،در این زمانه ی دوستت دارم های پوچ و خالی ،  جای قصه ما زیادی خالی است عزیز ! فکر می ارام بکوب!...ادامه مطلب
ما را در سایت ارام بکوب! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : konnnj بازدید : 113 تاريخ : شنبه 14 فروردين 1400 ساعت: 8:16

محبوب من ! شما خودتان نیستید ، ولی یادتان مرا رها نمیکند.  محبوب من ! امان از عشق بزرگ و دل کوچک ... از محد صالح  اعلا خیلی خوشم میاد:)  خودمو میزارم جای محبوبش دلم ضعف میره :))) این حجم  از شیرین بیانی ، لطافت و احترام  ، یعنی این ادم محبوبش رو بزر ارام بکوب!...ادامه مطلب
ما را در سایت ارام بکوب! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : konnnj بازدید : 119 تاريخ : شنبه 14 فروردين 1400 ساعت: 8:16

همون کاريو انجام بده که حالت و خوب میکنه!

همون کاری که خوشحالت میکنه!

مثلا اگر باید يکاري رو چند وقت پیش انجام می دادی ولی به صلاح دید و اينطور نشه و اون طور نشه انجامش ندادی و الان بابتش ذهنت شلوغه و ناراحتي،همون کارو انجام بده تا بیش از این ناراحت و ذهن شلوغ نموندي:)

و برعکس!لطفا لطفا لطفا از هرکاريم که انجام میدی لذت ببر!

حتی اگر اون کار نفس کشیدن باشه:)

این حرفای امشب ندای درونم بود:)گفتم حالا که امشب حرفای عمومی تر زده به درد شمام بخوره:))

ارام بکوب!...
ما را در سایت ارام بکوب! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : konnnj بازدید : 98 تاريخ : شنبه 14 فروردين 1400 ساعت: 8:16

کاش اونقدر دلم پاک بشه که بتونم کل محبت شمارو توی دلم نگه دارم...بدون غفلت...

کاش اونقدر چشمام پاک بشن که بتونن بدون شیشه خورده براتون اشک بریزن...

کاش اونقدر دستام پاک باشن که فقط از شما بنویسم...

کاش اونقدر پاهام پاک بشن که فقط به سمت شما حرکت کنم...

کاش اونقدر زبونم پاک بشه که فقط از شما حرف بزنم...

آه یوما...

و به این فکر میکنم که این سنگینی دل فقط با نگاه شما سبک میشه...

ارام بکوب!...
ما را در سایت ارام بکوب! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : konnnj بازدید : 96 تاريخ : شنبه 14 فروردين 1400 ساعت: 8:16